English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6788 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
water jump U مانع ابی
water jump U چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jump U پریدن
jump U جستن
jump U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump all over someone <idiom> U
jump at <idiom> U
jump U ترقی
jump on someone <idiom> U
jump U جهش افزایش ناگهانی
jump U پرش
jump U پراندن جهاندن
jump U جهیدن
jump U وفق دادن
jump U جوردرامدن
jump U خیز زدن
jump off U اغاز حمله
jump off U شروع حمله
jump U جهش
jump U پریدن با چتر پرش اسب از مانع
to jump up at somebody U به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
to jump on somebody U به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump U جهت
jump U خیز زاویه پرش لوله توپ
jump off U شروع بحمله
jump off U اغاز
jump off U پرش
jump U پرش به هوا با هر دوپا
jump U حمله شمشیرباز با پرش به هوا
split jump U پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
conditional jump U جهش شرطی
combat jump U پرش با چتر درمنطقه دشمن
jump ski U پرشاسکی
combat jump U پرش رزمی
angle of jump U زاویه پرش
jump bail <idiom> U
jump down someone's throat <idiom> U
To jump . To be startled. U ازجا پریدن
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump out of one's skin <idiom> U
jump the gun <idiom> U
jump through a hoop <idiom> U
jump to conclusions <idiom> U
split jump U پرش روسی
squat jump U کلاغ پر
angle of jump U زاویه پرش لوله توپ
arabian jump U نیم پشتک
scissors jump U پرش قیچی در اسکیت
jump joint U اتصال لب به لب
broad jump U پرش طول
jump jet U جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump leads U باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
To jump up . To be startled. U از جاپریدن
To jump the queue. U خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
jump spin U چرخش با اغاز پرش بهوا
go jump in a lake <idiom> U رفتن وآزار نرساندن به کسی
stag jump U پرش با پاهای باز در هوا
counter jump U پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
jump racing U مسابقه پرش از مانع
jump pass U پاس در حال پرش
jump line U سطر پرش
jump kick U شوت درحال پرش
jump instruction U هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
hydraulic jump U جهش هیدرولیک
hydraulic jump U پرش هیدرولیک
jump instruction U دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction U دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction U پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction U موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction U موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump fishing U ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump ball U جمپبال
jump altitude U ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump rider U سوارکار در پرش
jump seat U صندلی تا شو
jump suit U روپوش
jump suits U لباس خانه و استراحت
hydraulic jump U جهش هیدرولیکی
jump suits U روپوش
jump suit U لباس خانه و استراحت
electron jump U پرش الکترون
johnny jump up U گل بنفشه امریکایی
loop jump U پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
jump turn U تغییر جهت و پیچ در پرش
jump the gum U خطا در اغاز پرش
jump stop U توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump speed U سرعت پرش
jump speed U سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump spark U جرقه جهنده
jump shooter U شوت جفت زن
jump set U پاس پرشی
jump altitude U ارتفاع پرش
two state jump U جهش دو حالتی
ski jump U پرش با اسکی
unconditional jump U جهش غیر شرطی
jump-starting U شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
to line-jump U داخل صف زدن
triple jump U پرش سه گام
high jump U پرش ارتفاع
strong jump U جهش ابی شدید
step jump U پرش و برگشت روی همان پا
jump-started U شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts U شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
waltz jump U پرش والس
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
jump-start U شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
subroutine jump U جهش زیرروال
to jump at something [colloquial] U به چیزی واکنش نشان دادن
long jump U پرش طول
jump start U شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
To jump down somebodys throat. U ناگهان وسط حرف کسی پریدن
To jump down someones throat. U به کسی توپ وتشر زدن
tap loop jump U پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
jump spark distributor U دلکو با جرقه جهنده
jump spark ignition U احتراق با جرقه جهنده
conditional jump instruction U دستورالعمل پرش شرطی
toe loop jump U پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
to queue-jump [British E] U داخل صف زدن
turnaround jump shot U پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
jump into the lion's mouth <idiom> U خود را توی دهان افعی انداختن
standing broad jump U پرش طول بدون دورخیز
standing high jump U پرش ارتفاع بدون دورخیز
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
jump height curve U منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to jump-start an engine U موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
hop stop and jump U قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
water U اب دادن
water U ابگونه
water way U مسیل
water U مایع
water U پیشاب
water way U راه ابی
water still U دستگاه تقطیر اب
f.water U عرق رازیانه
mean water U میان اب
first water U درجه اول
first water U بالاترین مقام
water آب
of the first water U بهترین
on the water U در کشتی
water way U ابراهه
water U اب
to p something with water U اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
water down <idiom> U ضعیف شدن
to water something U آب دادن [گیاه]
to water U آب ریختن
to keep ones he above water O از زیر بدهی بیرون آمدن
to water U آب دادن
She let the water out . U آب را ول کرد
above water <adj.> U شناور
water course U مجرای اب
water course U حق المجری
above water <adj.> U روی آب
by water U با کشتی
by water U از راه دریا
by water U از راه رودخانه
water course U حق الشرب
undermining by water U اب شستگی
water level U تراز اب
water hole U چاله اب
water jacket U صندوق اب
water meter U کنتور اب
water jacket U ابدان
water melon U هندوانه
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water disposal U اگوکشی
water hyacinth U سنبل ابی
water hyacinth U وردالنیل
water level U سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water container U فرف اب
undermining by water U اب رفتگی کف
to splash into water U به اب زدن
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water moccasin U مار سمی ابزی جنوب امریکا
water mill U اسیاب
water mill U اسیاب ابی
water meter U اب سنج
underground water U اب درون زمین
underground water U اب زیرزمینی
unavailable water U رطوبت غیر قابل استفاده
water lowering U زهکشی
water loss U ابکاهی
water logging U ابسیری
water line U خط ابخور ناو
water lily U نیلوفر ابی
water level U سطح اب
pass water U ادرار کردن
water boy U سقا
water colour U نقاشی ابرنگی
water balance U بیلان اب
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water bailiffs U مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiff U میراب
water content U درصد رطوبت
water cooling U خنک کنندگی اب
water bag U کیسه اب
water bed U تشک ابی
water cooling U خنک کردن بااب
water cress U شاهی اتی
Recent search history Forum search
1For optimal results drink a minimum of 1 gallon of water daily
2لب آب
2لب آب
3بحران آب شیرین در خاورمیانه
3بحران آب شیرین در خاورمیانه
1اب جمع شده در ماشین لبآسشوئی را چه می گویند
1several states in united stats limit "end of pipe "discharges into natural water bodies to 500 mg/L of total dissolved solids
2obliged is an adjective but you translated as a verb
1solar water splitting
1sediment-water interface
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com